به گزارش تازهنیوز، دوستی دارم که از هر بهانهای استفاده میکند تا از هر کاری که به یک بزرگسالِ مسئول مربوط شود فرار کند. بدترین قسمت اینجاست که سالهاست این کار را میکند و حالا بهانهجویی عمیقاً در شخصیت او ریشه دوانده است. قبلاً به آرامی او را به سمت روشهای کنار گذاشتن بهانههایش ترغیب میکردم تا نگذارم با این بهانهها جلوی خودش را بگیرد، اما موفق نشدم.
بهراستی شبیه وارد شدن به یک میدان نیروی غیرقابلنفوذ است. زندگی او اصلا چیزی نیست که حتی خودش بخواهد و بهجای پذیرفتن مسئولیت آن، دفتری از بهانهها را باز میکند با این عنوان: «دلایلی که چرا هیچچیز تقصیر من نیست».
راستش را بخواهید اگر صافوپوست کنده میگفت «من این کار رو انجام نمیدم، چون خیلی تنبلم» احترام بیشتری برایش قائل میشدم. باید با حقایق روبهرو شویم: اگر خودش بهقدر کافی خواهانِ یک سبک زندگی سالم بود برای داشتن آن هرکاری میکرد.
حالا چرا من به او گیر دادم؟ چون زمانی من هم مثل او بودم: بلندپرواز، باانگیزه، مصمم، اما وقتی اوضاع آنطور که من دوست داشتم پیش نمیرفت ناگهان قربانی محیط میشدم. این عادت منجر به هدررفتن سالهای زیادی از عمرم شد. همیشه برای نپذیرفتن چالشها بهانه داشتم تا روزی که دیگر آنها را کنار گذاشتم. من هم مثل دوستم گرفتار یک بازی خودتخریبگر شده بودم که زندگیام را به جایی رسانده بود که هیچوقت تصورش را هم نمیکردم.
بهانهجویی هم مثل همه عادتهای بد آسان است. بهانههجویی اجازه میدهد خودتان را درون منطقهی امنتان حبس کنید و با زندگیتان به اصطلاح بسوزید و بسازید. پس از مدتی متوجه میشوید این طور زندگی کردن برای شما کافی نیست. یا میتوانید زندگیتان را آنطور که هست بپذیرید (نسخهای از تسلیم شدن با روکش بهانهجویی) یا بهانهجویی را کنار بگذارید و مسئولیت زندگیتان را بپذیرید و مهمتر از همه بفهمید که در درجهی اول چرا به بهانهجویی پناه آوردید. برای شروع، ۷ روش کنارگذاشتن بهانهجویی را در ادامه این مطلب بخوانید.
معنای نهفته را درک کنید
معمولاً بهانهای که از آن استفاده میکنید دلیل واقعی به پایان نرساندن کارهاست. ترس از شکست، مسئلهی عزت نفس، ترس از پیروزی یا داشتن چیزی برای از دست دادن از دلایل روی آوردن به بهانهجویی است. اگر از منبع بهانهجوییهای خودتان مطمئن نیستید، از خودتان بپرسید: آیا قصد موفقیت یا رسیدن به خواستهتان را دارید؟ بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست؟ بدترین سناریوها را فهرست کنید. به احتمال زیاد یک موضوع مشترک در میان تمام آنها پیدا خواهید کرد. همان موضوعی که باید به آن رسیدگی کنید.
از تمام کردن گفتههای خود با «اما» دست بردارید
این ترفند کوچکیست که هربار از آن استفاده میکنم نتیجه میگیرم. بهجای گفتن «خیلی دوست دارم، اما …» بگویید «خیلی دوست دارم» و تمام. با حذف همان «اما» ذهن شما تحریک میشود بهجای تمرکز روی موانع کنونی، روی نقشههای لازم برای رسیدن به هدف تمرکز کند. این یعنی انگیزهی آنی!
از «بهانهجویان» دیگر دوری کنید
یکی از بزرگترین چیزهایی که هنگام ترک بهانهجویی و بیرون آمدن از منطقهی امن متوجه آن شدم، تعداد زیاد افرادی بود که در زندگی من بودند و مثل من بهانهجویی میکردند. وقتی به آن روزها فکر میکنم یادم میآید وقتی با هم بودیم مدام درحال شکایت و بهانهجویی بودیم. شاید کسانیکه با آنها وقتگذرانی میکنید مثل شما متوجه بهانهجوییهایشان نباشند. این موضوع را به آنها گوشزد کنید و سعی کنید موضوع بحث را عوض کنید. اگر خود شما بهانهجویی را از صحبتهایتان حذف کنید، میتوانید کسانی را هم که برایتان اهمیت دارند به این کار تشویق کنید.
خودتان را گول بزنید
بسته به اهداف، گاهیاوقات حتی فکر کردن به آنها سخت است، مثلا موفقیت در یک شغل چالشبرانگیز یا راهاندازی یک کسبوکار. فکر کردن به سختیِ یک هدف بهراحتی میتواند شما از شروع به کار بازدارد.
با ایجاد فهرستی از انجام کارها که مختص یک هدف خاص باشد ریشهی بهانهجویی را قطع کنید. آن فهرست را به قطعات بسیار کوچک تقسیم کنید، درست مثل گامهای نخست یک کودک. هر بار روی یک گام کوچک کار کنید و به باقی گامها اصلا فکر نکنید. پس از اتمام آن گام کوچک است که احساس میکنید آنقدرها هم که فکر میکردید سخت نبود. سپس به سراغ گام بعدی بروید.
وقتی روی نخستین فیلمنامهام کار میکردم و همزمان از خستگی آدرنال (نوعی بیماری ناشی از استرس طولانیمدت) بهبود مییافتم، این روش نتیجهبخش بود. حالا میتوانم بهطور منظم و راحت کار کنم بدون اینکه نیازی به فهرست داشته باشم. شما هم مدتی بعد به تمام گامهای کوچکی که روزی نگران برداشتن آنها بودید نگاه کنید. آنگاه از پیشرفت خود متعجب خواهید شد!
عادتهای بدون بهانه ایجاد کنید
«ترس را احساس کنید، اما از آن فرار نکنید». بهانهجوییهایتان را بشناسید، به آنها اعتراف کنید و کاری را که مدنظرتان است انجام بدهید بدون فکر کردن به چیزی که مانع شما میشود. بله شاید گفتنش بسیار راحتتر از انجام دادنش باشد، اما گفتن اینکه «من روی زندگیم کنترل دارم» با «من کنترل زندگیم رو به دست گرفتم» تفاوت بین حرف و عمل است.
ایجاد این عادتها دشوار و گاهیاوقات درلحظه دردناک است، اما پس از شکلگیری و تجربهی آنها احساس تازگی میکنید و بهطور وصفناپذیری به خودتان افتخار خواهید کرد تاجاییکه فوراً میخواهید چالش بعدی زندگیتان را انتخاب کنید. این تمرین اعتیادآور است، اما از نوع مفید و سازنده! آزمودن محدودیتهایتان را به سرگرمی تبدیل کنید و از قرار گرفتن در مسیر رشد و تعالی لذت ببرید.
از بهانهجوییها بهعنوان سیگنال استفاده کنید
زمانیکه بهانههایتان را شناسایی کردید میتوانید از آنها به نفع خودتان استفاده کنید. آنها را سیگنالی برای شناسایی یک مشکل عمیقتر درنظر بگیرید. این یک راه عالی برای شناسایی دلیل بهانهجویی است. هربار که مچ خودتان را حین بهانهجویی گرفتید، عمیقتر به آن فکر کنید، دلیل آن را پیدا کنید و سعی کنید آن را کنار بزنید. هرقدر بیشتر تمرین کنید، کمتر مانع بهرهبرداری از پتانسیلهایتان خواهید شد.
به پروسه اعتماد کنید
اوقاتی وجود دارد که واقعا میخواهید کاری را انجام بدهید، اما جنبههایی از برنامهی زمانی، سبک زندگی یا حجم کاری شما در تضاد با خواستهی شما هستند. در این موارد، شما در حال انکار یا بهانهجویی نیستید، بلکه در حال بررسی موانعی هستید که بر سر راهتان وجود دارند. اینجاست که دچار اشتباه میشوید و اجازه میدهید این موانع در جای خود باقی بمانند و به بهانه تبدیل شوند.
عجیب این است که درست در جایی که موضوعی برای ما اهمیت بسیار دارد به بهانهجویی فکر میکنیم. در این موقعیتها اگر فوراً به یک نگرش فعالانه (کنشگرایانه) روی بیاورید و به خودتان در یافتن راهحل اعتماد کنید نهتنها به بهانهجویی متوسل نمیشوید بلکه هیچ بهانهای پیدا نمیکنید.
منبع: فرادید