به گزارش آیزندگی، اگر مدتی به گفتار و کردار خود و یا همسرتان توجه کنید، احتمالاً به وجود برخی از خطاهای شناختی زیر پی میبرید که منشأ بسیاری از رفتارها و احساسات منفی در شما و یا همسرتان هستند. سعی کنید پس از شناسایی خطاهای مزبور، به تدریج آنها را اصلاح کنید:
۱- تفکر همه یا هیچ:
شخصی که دارای نوعی از تفکر به نام همه یا هیچ است، همه چیز را سفید و در غیر این صورت سیاه میبیند و هر اتفاقِ کمتر از کامل را نوعی شکست میداند. به عنوان مثال، مردی که معتقد است به همسرش یا هیچ هدیهای نمیدهد و یا هدیهای گرانقیمت برای او تهیه خواهد کرد، به تفکر همه یا هیچ (تفکر دو قطبی) دچار شده است.
۲- تعمیم مبالغهآمیز:
فردی که دارای این نوع از تفکر است، هر حادثه منفی را به منزله یک شکست تمامنشدنی تلقی میکند. به عنوان مثال، زنی که بداخلاقی شوهرش را همیشگی میداند، از تعمیم مبالغهآمیز استفاده کرده است؛ زیرا در این توصیف، اوقات خوبی را که با شوهرش سپری کرده و صفات و خصائل خوبی را که از او دیده از یاد برده است.
۳- فیلتر ذهنی:
این حالت زمانی ایجاد میشود که شخص، تحت تأثیر یک حادثه، همه واقعیتها را تار ببیند و تنها به یک جزء منفی از حادثه توجه کند و باقی اجزاء اتفاق را فراموش کند. برای مثال مردی که تمام خدمات همسرش را فراموش کرده و صرفاً در تعامل با او به اشتباهاتِ حتی کوچک توجه میکند، از فیلتر ذهنی استفاده مینماید.
۴- بیتوجهی به امور مثبت شخص:
در چنین حالتی، فرد، با بیارزش شمردن تجربههای مثبت، اصرار بر مهم نبودن آنها دارد. به عنوان مثال، مردی که صرف شام به اتفاق همسر و فرزنداناش را اتفاق مهمی نمیداند، گرفتار این تفکر منفی است.
۵- نتیجهگیری شتابزده:
شخص مبتلا به این نوع از تفکر، عجولانه و بدون ارائهی دلیل نتیجهگیری و قضاوت میکند. چنین تعجیلهایی عموماً در دو زمینه دیده میشوند:
الف) ذهنخوانی:
در این نوع از تعجیل، فرد، با یک بررسی سطحی و ناکافی و یا بدون بررسی کردن و تجزیه و تحلیل ماجرا و تنها بر اساس ذهنیات خود، اقدام به نتیجهگیری میکند.
ب) پیشگویی:
در این حالت از تعجیل، فرد، بدون هیچ دلیلی پیشبینی میکند که اوضاع برخلاف میل او در جریان است.
۶- درشتنمایی:
در این نوع از خطای شناختی، فرد درباره اهمیت مسائل و یا شدت اشتباهات خود مبالغه میکند و اهمیت جنبههای مثبت زندگی را کمتر از آنچه که هست برآورد میکند. برای مثال، زنی که دیر آمدن همسرش به منزل را به منزلهی یک گناه بزرگ تلقی میکند و نمیتواند به آن از یک زاویه مثبت نگاه کند، در دام تفکر درشتنمایی افتاده است.
۷- استدلال حسی:
شخصی که دارای استدلال احساسی است، احساس منفی خود را لزوماً منعکسکننده واقعیتها میداند. به عنوان مثال، زنی که فقط احساس میکند شوهرش به او خیانت کرده و تنها بر مبنای احساس قلبی خود و بدون ارائه هیچ نوع دلیلی بر صحت ادعای خود اصرار میورزد از استدلال احساسی استفاده میکند.
۸- بایدها:
در این حالت از خطاهای شناختی، شخص همواره اینطور انتظار دارد که اوضاع حتماً باید بر وفق مرادش باشد. به عنوان مثال، زنی که از همسرش عصبانی است، تنها به این دلیل که نتوانسته است خانهای مجلل برای او تهیه کند، در دام بایدها و نبایدها افتاده است.
۹- برچسب زدن:
به عنوان مثال، مردی که به زنش لقب دروغگو داده است، گرفتار خطای شناختیِ برچسب زدن شده است؛ زیرا با این رفتار، راستگویی او را در تمام زمانها و مکانها انکار کرده است.
۱۰۔ شخصیسازی و سرزنش:
در این حالت، فرد کاملاً بیجهت و بیدلیل، خودش را مسئول حادثهای میداند که کنترل آن برایش امکانپذیر نبوده است. به عنوان مثال، زنی که همیشه خود را به این دلیل سرزنش میکند که اگر به تمام خواستههای شوهرش پاسخ مثبت میداد بین آنها جدایی و طلاق واقع نمیشد، گرفتار تفکر شخصیسازی و سرزنش شده است.
*برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به کتابهای:
-رابطه همسران، فرانک فینچام، برگردان: مهدی قراچه داغی، انتشارات پیک بهار.
-روابط صمیمی و عاشقانه با همسر، احمد عشقی، انتشارات سخن گستر.